Мы используем файлы cookie.
Продолжая использовать сайт, вы даете свое согласие на работу с этими файлами.

طرفداران فمینیسم

Подписчиков: 0, рейтинг: 0

طرفداری از فمینیسم به معنای حمایت از اهداف فمینیسم است و این لزوماً به معنی عضویت در جنبش فمینیسم نیست. این اصطلاح گاهی در مورد مردانی (فمینیست‌های مرد) که فعالانه از فمینیسم و تلاش‌های آن برای ایجاد برابری سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، شخصی و اجتماعی زنان با مردان حمایت می‌کنند هم استفاده می‌شود. برخی از مردان طرف‌دار فمینیسم در فعالیت‌های سیاسی که غالباً در زمینه‌ی برابری، حقوق زنان و پایان دادن به خشونت علیه زنان است مشارکت دارند.

با حمایت گروهی از مردان از تئوری فمینیسم، در دهه ۱۹۶۰ گروه‌های آگاهی‌بخشی تشکیل شدند. این گروه‌ها براساس ترجیحات خاص فمینیسم و رویکردهای سیاسی متمایز می‌شدند. با این حال، گنجاندن نظریات مردان به عنوان «فمینیستی» موضوعاتی را برای برخی از افراد مطرح کرد. برای تعدادی از زنان و مردان، کلمه «فمینیسم» مختص زنان بود، آن‌ها به‌عنوان سوژه‌هایی در نظر گرفته می‌شدند که نابرابری و ستم‌هایی را تجربه کردند که فمینیسم می‌خواست آن‌ها را رفع کند. در پاسخ به این اعتراض، گروه‌های مختلف اصطلاحات دیگری مانند ضد جنس‌گرایی و زن‌سالاری را ابداع و از آن‌ها دفاع کردند.

فعالیت گروه‌های مردان طرفدار فمینیسم شامل فعالیت‌های ضدخشونت با پسران و مردان جوان در مدارس، ارائه‌ی کارگاه‌های آموزش آزار و اذیت جنسی در محل کار، اجرای برنامه‌های آموزش جامعه و مشاوره‌‌ی مردان عامل خشونت است.

مردان طرفدار فمینیسم همچنین در زمینه‌های سلامت مردان، مطالعات مردان، تدوین برنامه‌های درسی برای برابری جنسیت در مدارس و بسیاری از موارد دیگر نقش دارند. آن‌ها که از فمینیست‌های ضد پورنوگرافی حمایت می‌کنند، در فعالیت علیه پورنوگرافی از جمله قوانین ضد پورنوگرافی شرکت دارند به نحوی که این کار، گاهی با همکاری فمینیستها و خدمات زنان مانند مراکز بحران خشونت خانگی و تجاوز، همکاری می‌کنند.

اصطلاح «طرفدار فمینیسم» نیز گاهی به افرادی اطلاق می‌شود که اعتقادات فمینیستی ندارند؛ اما به نمایندگی از فمینیسم، از علل فمینیستی دفاع می‌کنند و همچنین توسط کسانی که با جنبش فمینیستی همزادپنداری نمی‌کنند یا مایل‌اند دیگران آن‌ها را شناسایی کنند، از آن استفاده می‌شود. برخی از فعالان می‌خواهند به هیچ وجه از مردان به عنوان «فمینیست» یاد نشود، حتی اگر مردان مورد نظر خود را «فمینیست» معرفی کنند. برخی دیگر از مردان «طرفدار فمینیسم» با انتقاد از معرفی خود به عنوان فمینیست خودداری می‌کنند. بیشتر گروه‌های بزرگ فمینیستی به ویژه سازمان ملی زنان و بنیاد اکثریت فمینیستی، از فعالان مرد به جای «فمینیست‌های طرفدار» به‌عنوان «فمینیست» یاد می‌کنند.

مردان طرفدار فمینیسم

مردان به روش‌های مختلفی به فمینیسم موج اول و تغییرات اجتماعی در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ ایالات متحده پاسخ دادند. مردان پروفمنیست عقیده‌های فمینیستی را پذیرفتند و فعالانه از برابری زن حمایت می‌کردند. در حالی که ضد فمینیست‌ها اشتیاق نوستالژیک به دهکده سنتی قبل از شهر و پیش صنعتی را بیان می‌کردند، موقعیت پرومنین با اعتقاد به پتانسیل آزادی‌بخشی مدرنیته بیان شد. اساساً از طریق اعتقاد به علم و پیشرفت، نخست‌وزیران بر این باور بودند که حق رای فقط بیان عمومی چالش فمینیستی برای نظم اجتماعی است که زنان و مردان را به شرایط اجتماعی سرکوب‌گر گره می‌زند و این در درازمدت برای هر دو جنس آمریکایی سود بسیار عظیم دارد.

به عقیده برخی، مردان طرفدار فمینیسم جریانی از جنبش مردانه امروزی هستند که دل‌سوزانه به سمت فمینیسم است. مردان طرفدار فمینیسم به دنبال افزودن صدای مردانه به فمینیسم و حمایت از تغییر زنان و مردان در روابط جنسیتی و ساختارهای اجتماعی، سیاسی و نهادی خود هستند. برخی از فمینیست‌ها معتقدند که ورود مرد در جنبش فمینیسم برای جهانی شدن جنبش و همچنین حفظ اهمیت جنبش در آینده ضروری است.

از نیمه دوم قرن ۲۰، بیشتر طرفداران فمینیسم در سراسر جهان درگیر حمایت از مسایل مختلفی هستند که معمولاً با فمینیسم مرتبط هستند، از جمله شامل فعالیت‌های ضد تجاوز و ضد خشونت و همچنین به چالش کشیدن جنسی شدن زنان در رسانه‌ها بسیاری از این فعالیت‌ها در نشریات و کتاب‌های مختلف روایت می‌شود، از جمله از سال ۱۹۸۳، مجله صدای مرد، که توسط اوب اوکون، که مدت‌هاست طرفدار فمینیسم است، ویرایش می‌شود.

مارج پیرسی استدلال کرد، که سیاست مداران مرد لیبرال، با وجود اینکه سوابق و اقدامات مشکوک، گاهی از ادعاهای فمینیستی برای به‌دست آوردن آرا حمایت می‌کنند.

مردان طرفدار فمینیسم اغلب مانند آگوست ببل فعال اجتماعی هستند.

حمایت از مبارزه با خشونت علیه زنان

بخشی از کارهای اجتماعی فمینیستی که برخی از مردان طرفدار فمینیسم در آن شرکت کرده‌اند جلوگیری از خشونت علیه زنان و حمایت از بازماندگان آن است. فعالان ضد خشونت در پناهگاه‌های زنان مورد آزار و اذیت، مشاوره برای بازماندگان، بازپروری مجرمان و گسترش آگاهی از این موضوع کار می‌کنند. بسیاری از فعالان مرد از این مبارزات ضد خشونت در دو جبهه قوی حمایت می‌کنند: اولاً اینکه خشونت علیه زنان مربوط به همه مردم است، صرف نظر از جنسیت و ثانیاً توجه بیشتری به محیط‌های اجتماعی که عاملان بزهکاری هستند، توجه شود. فعالان همچنین عوامل فرهنگی مؤثر در خشونت علیه زنان را تحلیل‌ کرده‌اند.

کمپین روبان سفید در پاسخ به قتل‌عام ایکول پلی تکنیک در مونترال کانادا تأسیس شد. هدف این جنبش گسترش آگاهی در مورد مسئله خشونت علیه زنان از طریق آموزش مردان به این مسئله است.

حمایت علیه تجاوز جنسی

اگرچه مشارکت مردان در فعالیت‌های ضد تجاوز جنسی در مبارزات آمریکایی همچنان غیر معمول است، برخی از مردان متحدان ارزشمند خود را در موقعیت‌های خود در پناهگاه‌ها، گروه‌های پشتیبانی و تیم‌های واکنش به تجاوز به عنف ثابت کرده‌اند. برخی از فعالان مرد ادعا می‌کنند که تلاش‌های آنها با بی‌اعتمادی و عصبانیت روبرو شده‌است. نقدهای زیادی در مورد فعالان ضدتجاوز مردان شامل مردان تجربه بصیرت‌های در مورد تحمیل تجاوز و تأثیر عاطفی و روانی به قربانیان آن است. دانشمندان به‌طور معمول ادعا می‌کنند برای پایان دادن به تجاوز و خشونت علیه زنان، مردان باید از این موضوعات آگاه شوند در غیر این صورت دیگر امیدی به توقف تجاوز وجود ندارد.

علاوه بر چالش‌هایی که مردان با فعالیت ضد تجاوز جنسی تجربه می‌کنند، بسیاری از مردانی که علیه تجاوز به عنف صحبت می‌کنند، هزینه‌های اجتماعی زیادی را پرداخت می‌کنند، زیرا ممکن است توسط مردان دیگر به سخره گرفته شوند و طعنه بشنوند. انحراف مردان از مردانگی هژمونیک، که در حال حاضر با ویژگی‌هایی مانند سرسختی، تسلط، اعتماد به نفس، رفتارهای ناهنجار، محدود کردن بیان عاطفی و پرهیز از نگرش‌ها و رفتارهای سنتی زنانه در کشورهای اروپایی و آمریکایی مشخص می‌شود، می‌تواند منجر به طرد توسط همسالان مرد آنها شود. فعالان مرد ادعا می‌کنند تا زمانی که مردانگی نتواند دوباره تعریف شود که هم شامل مراقبت از زنان باشد و هم در برابر مسائل عاطفی مانند تجاوز جنسی آسیب‌پذیر باشد، مردان همچنان از اقدام علیه تجاوز اجتناب‌ می‌کنند.

حمایت علیه پورنوگرافی

برخی از محققان طرفدار فمینیسم عقیده دارند که به تصویر کشیدن رابطه جنسی در پورنوگرافی به افزایش خشونت جنسی، زن‌ستیزی و تداوم نابرابری بین دو جنس کمک کرده‌است. آن‌ها نشان می‌دهند که عادی سازی اعمال جنسی مردسالار، خشن و تحقیرآمیز باعث شده‌است که کاربران پورنوگرافی خشونت را در زندگی خود بگنجانند. فمینیست‌های طرفدار ممکن است ادعا کنند که این روندهای پورنوگرافی با افزایش اعمال خشونت جنسی منعکس می‌شود و همچنین به عادی‌سازی فرهنگ تجاوز کمک می‌کند. همانند برخی از مناطق فمینیسم، طرفداران فمینیسم نیز ممکن است معتقد باشند که پورنوگرافی زنان و دختران نوجوان را نسبت به مسائل جنسی کاهش می‌دهد.

قطعنامه ۱۳۲۵ شورای امنیت

قطعنامه ۱۳۲۵ شورای امنیت سازمان ملل متحد که در تاریخ ۳۱ اکتبر ۲۰۰۰ تصویب شد، سندی بین‌المللی دربارهٔ زنان و صلح و امنیت است. این قطعنامه طی نشست ۴۲۱۳ام با ۱۵ رای موافق، ۰ مخالف و ۰ ممتنع تصویب‌شد.

باورها

از آنجا که هیچ «جنبش» متمرکزی وجود ندارد انگیزه و اهداف مردان طرفدار فمینیسم متنوع است که دلیل ان می‌توان چند دسته بودن فمینیسم دانست. در این زمینه می‌شود به مواردی مانند فمینیسم سوسیالیست، فمینیسم رادیکال و… اشاره کرد. یکی از وب سایت‌های طرفدار فمینیست ادعا می‌کند که از جمله این انگیزه‌ها:

  • همدردی با فمینیسم حول یک پذیرش ساده مبنی بر برابری زن و مرد می‌باشد، بنابراین باید به یک اندازه رفتار شود، یعنی زنان باید مانند مردان به مشاغل و زمینه‌های زندگی عمومی دسترسی داشته باشند.
  • تعهدی پرشور و عمیق که هر گوشه از زندگی آن‌ها را تغییر داده‌است.
  • «... یک پرسش اساسی از مدل‌های سنتی تفکر غربی، از راه‌هایی که در این راه به مردانه بودن و شناخت برای آنها امتیاز می‌دهد.»

مسائلی که معمولاً طرفداران فمینیسم در مورد آن‌ها تبلیغ می‌کنند شامل خشونت علیه زنان، تبعیض جنسی، نابرابری در حقوق و ارتقا در محل کار، قاچاق رابطه جنسی و حقوق زنان در کنترل بارداری است. مردان طرفدار فمینیسم که از فمینیست‌های ضد پورنوگرافی حمایت می‌کنند نیز علیه پورنوگرافی مبارزه‌می‌کنند.

  • زنان از نابرابری‌ها و بی عدالتی‌ها در جامعه رنج می‌برند، در حالی که مردان انواع مختلف قدرت و امتیاز را دریافت می‌کنند.
  • در حال حاضر، مدل غالب نر بودن یا مردانگی ظلم به زنان و همچنین محدود کردن برای خود مردان است. فمینیست‌های طرفدار معتقدند که مردان باید مسئولیت رفتارها و نگرش‌های خود را به عهده بگیرند و برای تغییر رفتارهای مردان به‌طور کلی تلاش‌کنند.
  • تغییرات شخصی و اجتماعی بسیار حیاتی است.

همان‌طور که در فمینیسم تنوع و اختلاف قابل‌توجهی وجود دارد، در مردان طرفدار فمینیسم نیز تنوع وجود دارد. به عنوان مثال، میزان محدودیت یا آسیب دیدن مردان در روابط جنسیتی جامعه نیز محل اختلاف است. بعضی از آقایان بر امتیازاتی که به موجب مرد بودن در جامعه مردسالار دریافت شده‌است تأکید می‌کنند، در حالی که دیگران تأکید می‌کند بر اینکه نقش‌های جنسیتی که توسط جامعه مردسالار تعیین می‌شود، زنان و مردان را محدود می‌کند.

برخی از مردان طرفدار فمینیسم استدلال می‌کنند کسانی که بر مورد اخیر تأکید می‌کنند، یا حتی ادعا می‌کنند که مانند زنان، مردان نیز «مظلوم» هستند، واقعاً طرفدار فمینیسم نیستند یا به اندازه کافی طرفدار فمینیسم نیستند. دیگران بین مردان «طرفدار فمینیست رادیکال» و «فمینیست طرفدار لیبرال» تمایز قائل شوید و بر تعهدات و شباهت‌های مشترک آنها تأکید کنند.

مردان طرفدار فمینیسم به‌طور معمول اهمیت انواع بی‌عدالتی و انواع دیگر روابط اجتماعی را نیز درک می‌کنند. فمینیست‌های طرفدار فرض می‌کنند که طبقه، نژاد، جنسیت، سن و موارد دیگر از این قبیل تأثیرهای مهمی در روابط بین بین زنان و مردان است.

مردان طرفدار فمینیسم که از نظر سیاسی فعال هستند تمایل دارند روی تعدادی از موضوعات خاص مانند خشونت مردان تمرکز کنند.

طرفداری افراطی

در کشور ایران برخی از خانم‌ها دیدگاه خاصی نسبت به فمینیسم دارند؛ مثلاً طرفدار گرفتن مهریه‌های سنگین از مردان هستند ولی با نصف بودن ارثیه مخالف هستند. گرچه قوانین مثل نصف بودن دیه زن نسبت به مرد و همچنین دو برابر بودن ارثیه مرد در دنیای کنونی یک نابرابری و برخلاف فمینیسم است، اما اگر قرار است این قوانین تغییر کند، بسیاری از افراد وجود دارند که نسبت به پرداخت مهریه‌های سنگین به زنان مخالفت می‌کنند، یا اینکه برخی زنان خودشان آزادی مطلق می‌خواهند ولی به همسر یا پارتنر خودشان سختگیر هستند یا حتی برخی زنان به‌طور کل از وجود داشتن جنس نر یا همان مردها بیزارند.

نوشته‌ها و فرضیه‌های اولیه

نوشته‌های اولیه در ایالات متحده که جنبش مردانه طرفدار فمینیسم به عنوان پیشینیان تفکر خود می‌شناسد، شامل کتابی از جان اسنودگراس، کتابی برای مردان علیه جنسیت، مجموعه مقالات مایکل کیمل و مایکل مسنر، زندگی مردان و افسانه جوزف پلک است. سه فرض اساسی از این متون اولیه شامل تمایز بین جنسیت و جنس، رفتار با جنسیت به عنوان یک ساختار اجتماعی و موقعیتی است که مردان به دلیل نقشهای جنسی پیشگویی آسیب می‌بینند. با تکیه بر این آخرین فرض، متون اولیه مردانه طرفدار فمینیسم نتیجه‌گیری می‌کردند که اگر مردان از این شرایط آگاه شوند، از امتیازات اجتماعی خود چشم‌پوشی می‌کنند.

در مقایسه با فمینیسم

برخی از فمینیست‌ها و طرفداران فمینیسم معتقدند پسندیده نیست که مردان خود را «فمینیست» بنامند. استدلال‌های مختلفی برای اثبات این نظر وجود دارد از جمله موارد زیر:

  • فمینیسم، جنبش و مجموعه‌ای از ایده‌ها است که در قرون ۱۷ و ۱۸ توسط گروهی از افراد شکل گرفت. این افراد خواهان حفظ ارزش زن و مساوات حقوق زن و مرد بودند.
  • مردان هرگز نمی‌توانند کاملاً متوجه موضوع زن بودن بشوند.
  • مردان می‌توانند خود را فمینیست بنامند و جنبش فمینیستی را در اختیار بگیرند و بدین ترتیب نگرانی‌ها و صدای زنان را خفه‌کنند.

در درون این «جنبش» اختلافات درونی نیز وجود دارد، به عنوان مثال با جنبش‌های سوسیالیستی، مبارزات ضد نژادپرستی و غیره. کسانی که ادعا می‌کنند «فمینیسم» می‌تواند به‌طور یکسان در مورد زنان و مردان اعمال شود، غالباً اشاره می‌کنند که استدلال‌های مطرح شده توسط طرفداران اصطلاح «طرفدار فمینیسم» مبتنی بر مفهوم جبرگرایی بیولوژیکی و ذات گرایی است و در واقع مغایر اصول فمینیستی است.

جستارهای وابسته


Новое сообщение