Продолжая использовать сайт, вы даете свое согласие на работу с этими файлами.
انتخاب طبیعی
بخشی از مقالههای مربوط به زیستشناسی |
فرگشت |
---|
سازوکارها و فرایندها |
پژوهش و تاریخچه |
زمینههای زیستشناسی فرگشتی |
انتخاب طبیعی یا بهگُزینی طبیعی، فرایندی است که در طی نسلهای پیاپی، سبب شیوع آن دسته از صفات ارثی میشود که احتمال زنده ماندن و موفقیت زاد و ولد یک جاندار را در یک جمعیت افزایش میدهند. به بیانی دیگر انتخاب طبیعی فرایندی است که طی آن افراد سازگار با محیط شانس بیشتری برای بقا و تولیدمثل دارند و میتوانند ژن خود را به نسل بعد منتقل کنند. در مقابل افرادی ناسازگار با محیط از گونه حذف میشوند و نمیتوانند ژن خود را منتقل کنند. طی این فرایند ژنهای سازگار با محیط در گونه باقی میماند.
این فرایند از سازوکارهای کلیدی فرگشت (تکامل) محسوب میگردد. درون یک جمعیت از جانداران، تنوع ژنتیکی سبب میشود که در زیستگاه کنونی آن جمعیت، بعضی از افراد گروه برای بقا و زاد و ولد احتمال موفقیت بیشتری نسبت به دیگران داشته باشند. به عنوان نمونه میتوان بید بال فلفلی (Biston betularia) را نام برد که در بریتانیا یافت میشود و هر دو رنگ روشن و تیره آن را میتوان در طبیعت دید. در طول انقلاب صنعتی، که بسیاری از درختانی که بیدها بر روی آنها استراحت میکردند توسط دوده سیاه شدند بیدهای تیرهرنگ به دلیل پنهان بودن از دید شکارچیان امتیاز بیشتری برای زنده ماندن و تولید مثل پیدا کردند و تنها با گذشت چند نسل اکثر بیدها را گروه تیرهرنگ تشکیل دادند.
عواملی که روی زادوولد موفق مؤثرند نیز از اهمیت بالایی برخوردارند. این امر را داروین در ایدههای خود به عنوان انتخاب جنسی مطرح کرد.
اگر چه انتخاب طبیعی بر روی صفات ظاهری (فنوتیپ) یک جاندار عمل میکند اما در حقیقت ژن که بخش قابل توارث و پایه تمامی اینگونه صفات ظاهری (فنوتیپ) جاندار است، با افزایش شیوع خود در جمعیت، سبب افزایش شیوع اینگونه صفات مثبت انتخاب شده میگردد. با گذشت زمان، این فرایند میتواند منجر به انطباق جاندار با یک زیستگاه ویژه شده و ممکن است سرانجام به ظهور گونههای جدید بینجامد. اگرچه انتخاب طبیعی تنها فرایندی نیست که منجر به فرگشت در درون یک جمعیت از جانداران میشود، باید آن را یکی از مهمترین فرایندهای اثرگذار دانست.
بهگزینی طبیعی یکی از بنیانهای اساسی زیستشناسی امروزی است. این واژه توسط چارلز داروین در کتاب معروفش «اصل انواع» یا «خاستگاه گونهها» در سال ۱۸۵۹ معرفی شد. داروین در آن کتاب از راه قیاس انتخاب مصنوعی با انتخاب طبیعی، به تشریح این پدیده میپردازد. انتخاب مصنوعی فرایندی است که در آن گیاهان و جانوران بر اساس صفات مطلوب خود از نظر انسان، توسط پرورشدهندگان برای زادوولد برگزیده میشوند (اصلاح گیاهان، اصلاح دام و اصلاح میکروبی). بهگزینی طبیعی هنگامی مطرح شد که هنوز هیچ نظریهٔ معتبری برای توضیح وراثت وجود نداشت. اگرچه گریگور مندل پدر علم ژنتیک، هم عصر با داروین بود ولی تا اوایل قرن بیستم، علم و نامش همچنان ناشناخته باقی ماند و در زمان داروین، هیچ مطلبی دربارهٔ علم ژنتیک مدرن منتشر نگردید. امروزه به پیوند فرگشت داروینی و یافتههای مربوط به ژنتیک کلاسیک و ژنتیک مولکولی، سنتز مدرن فرگشت گفته میشود. انتخاب طبیعی کماکان و تا به امروز تشریحکننده اصلی فرگشت تطبیقی محسوب میگردد.
اصول پایه
اعضای یک جمعیت از جانداران بهطور طبیعی متفاوتند. بسیاری از این تفاوتها اثری مستقیم روی توان جاندار برای ادامه حیات ندارند، حال آنکه برخی از تفاوتها میتوانند تأثیری مثبت روی توان جاندار برای بقا داشته باشند. خرگوشی که سریعتر میدود احتمال موفقیت بیشتری برای گریز از چنگال شکارچیان دارد. جلبکی که بهتر میتواند از انرژی نور خورشید بهره برد، سریعتر رشد میکند. افرادی که شانس بهتری برای ادامه زندگی دارند، بخت بهتری برای زادوولد خواهند داشت. اگر چنین صفاتی که باعث افزایش توان این افراد در زاد و ولد میشوند ارثی و قابل انتقال از والد به فرزند باشند، در این صورت نسبت جمعیتی خرگوشهای سریع یا جلبکهای کار آمد در نسل بعدی اندکی افزایش مییابد. حتی اگر این مزیت تولید مثل بسیار اندک باشد، در طی نسلهای متمادی به دلیل رشد تصاعدی، اکثر افراد یک جمعیت خصوصیات ارثی مفید را نشان خواهند داد. از این راه زیستگاه و محیط طبیعی زندگی یک جاندار، صفتی را که برای زاد و ولد سود مند است «انتخاب» میکند و به تدریج سبب تغییر و فرگشت حیات میگردد. داروین برای نخستین بار این پدیده را نامگذاری کرد و توضیح داد.
تعریف فلسفی
اگر x در محیط E از تناسب بیشتری نسبت به Y برخوردار باشد بنابراین احتمال وجود دارد x در محیطٍ E نوادگان بیشتری نسبت به Y داشته باشد. در اینجا x و Y میتوانند ژنهای منفرد، ژنوتیپ، جانداران، گروهها، گونهها، یا احتمالاً هر موجود زیستشناختی دیگری باشد.
سازواری (صلاحیت)
در بحث انتخاب طبیعی، مفهوم سازواری از اهمیت ویژهای برخوردار است. همانگونه که در عبارت معروف «بقای اصلح» ذکر شده، افرادی که آمادگی و سازواری بیشتری دارند بالقوه توان بالاتری برای ادامه حیات خواهند داشت. با این حال همانند تعریف انتخاب طبیعی، سازواری میتواند تفاوت برداشت وسیعی داشته باشد بهطوریکه ریچارد داوکینز در کتابهای اخیر خود از بهکار بردن این واژه بهکلی پرهیز کردهاست. (او در کتاب فنوتیپ گسترش یافته، فصلی را به بحث پیرامون مواردی که این واژه برای تشریح آن موارد بکار رفته اختصاص دادهاست). در نظریه مدرن فرگشت، سازواری بر اساس طول حیات جاندار تعریف نمیشود بلکه با توفیق آن جاندار در تولید مثل سنجیده میگردد. اگر جانداری به مدت نیمی از عمر دیگر اعضای گونه خود زندگی کند ولی در همان زمان دوبرابر دیگران فرزندانی که توان رسیدن به بزرگسالی را داشته باشند تولید کند، ژنهای وی در جمعیت بالغ نسل بعدی شایعتر خواهند شد. اگر چه انتخاب طبیعی روی افراد اثر میکند، نقش شانس سبب میشود که سازواری تأثیری به صورت میانگین روی افراد جمعیت داشته باشد. سازواری یک ژنوتیپ، مربوط به میانگین اثری است که آن ژنوتیپ روی کلیه افرادی که آن ژنوتیپ را دارند میگذارد. ژنوتیپی که سازواری بسیار پایینی دارد سبب میشود که افرادی که حامل آن صفت هستند تعداد فرزندان کمتری داشته باشند یا بهطور کلی فاقد فرزند باشند. مثال آن اختلالات ژنتیکی در انسان همچون فیبروز سیستیک است.
از آن روی که سازواری یک صفت، اثری میانگین است، ممکن است که یک جهش (موتاسیون) مفید در یک فرد، در صورتی که آن جاندار به هر دلیل دیگری به بزرگسالی نرسد، از بین برود. سازواری همچنین بستگی شدیدی به محیط زندگی دارد. کم خونی داسی شکل ممکن است در جمعیت انسانی در حالت عادی یک ناسازواری محسوب شود ولی چون صفت داسیشکل، تا حدی شخص را در مقابل ابتلا به مالاریا مصون میکند، در جمعیتهای انسانی با آلودگی بالای مالاریا، این صفت یک سازواری محسوب میگردد.
انتخاب جنسی
افتراق انتخاب زیستمحیطی (بومشناحتی) و انتخاب جنسی بسیار مهم و سودمند است. انتخاب زیستمحیطی شامل کلیه مکانیسمهای انتخابی است که در اثر محیط زیست القا میگردند. رقابت (مانند رقابت درختان برای نور)، انتخاب قومی (رفتاری که یک جاندار حتی به قیمت جان خود انجام میدهد که منجر به بقای قومش میگردد. مثال آن را در کولونیهای حشراتی مانند زنبور عسل و مورچه میتوان دید. مورچههای کارگر خود نازا هستند ولی به ملکه در تولید مثل یاری میرسانند) و کودک کشی(قتلعام بچهها توسط یک عضو بالغ همان گونه را کودک کشی گویند. نمونه آن کشتار فرزندان رئیس قبلی گروه توسط شیر نر غالبی است که به تازگی رهبری گروه را بهدست گرفتهاست) همگی نمونههایی از انتخاب زیستمحیطی هستند.
واژه انتخاب جنسی تنها در مورد رقابت برای انتخاب جفت بکار میرود. انتخاب جنسی ممکن است درون یک جنس (درون جنسیتی) باشد. در این حالت انتخاب جنسی خود را به صورت رقابت اعضای همجنس یک جمعیت برای جفت یابی نشان خواهد داد. حالت دیگر انتخاب جنسی بین دو جنس مخالف (میان جنسیتی) است که در آن یک جنس (اکثراً ماده) با انتخاب جفت خود باعث کنترل دسترسی جنس مخالف به تولید مثل میشود. برخی از صفاتی که تنها در یک جنس از یک گونه (جنس نر یا ماده) به چشم میخورند حاصل انتخابی است که جنس مخالف در گزینش جفت انجام میدهد. از آن جمله میتوان آرایش چشمگیر و پرهای پر نقش و نگار برخی پرندههای نر مانند قرقاول و طاووس را نام برد. از سوی دیگر خشونت بین اعضای همجنس یک گونه مانند گوزنهای نر برای جفت یابی، سبب ایجاد خصیصههای بسیار ویژهای مانند شاخ که در جنگ با سایر اعضا بکار میرود شدهاست. انتخاب جنسی درون یک جنس غالباً با دودیسی جنسی (تفاوت شکل و/ یا اندازه جاندار نر و ماده در یک گونه) همراهاست.
نمونههایی از انتخاب طبیعی
مقاومت میکروجانداران در برابر آنتیبیوتیکها، یک نمونه شناخته شده از انتخاب طبیعی است. از زمان کشف پنیسیلین توسط الکساندر فلمینگ در سال ۱۹۲۸، آنتیبیوتیکها بهطور وسیعی جهت مقابله با بیماریهای باکتریایی بهکار رفتهاند. بهطور طبیعی دریک جمعیت از باکتریها، تعداد بسیار زیادی باکتری وجود دارد. علاوه بر آن گوناگونی مواد ژنتیکی در باکتریها (بیشتر در اثر جهش یا موتاسیون) بسیار چشمگیر است. بسیاری از باکتریها هنگامی که در معرض آنتیبیوتیکها قرار میگیرند بهسرعت کشته میشوند. با این حال برخی از آنها در اثر جهش (موتاسیون) اندکی نسبت به آنتیبیوتیکها مقاوم ترند و اگر تنها به مدت کوتاهی در معرض آنتیبیوتیک قرار گیرند زنده خواهند ماند. این حذف انتخابی باکتریهای غیر مقاوم از جمعیت همان انتخاب طبیعی است. باکتریهای باقیمانده تکثیر خواهند یافت و نسل بعدی را به وجود خواهند آورد. به دلیل حذف باکتریهای ناسازوار و نامقاوم در نسل پیشین؛ جمعیت کنونی حاوی تعداد بیشتری از باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک خواهد بود. بهطور همزمان جهشهای جدید در جمعیت به وقوع خواهند پیوست و گوناگونی ژنتیکی بین افراد گروه را بیشتر خواهند کرد. جهشهای خود بخودی بسیار نادرند و جهشهای خود بخودی سودمند حتی از آن هم نادرتر هستند. با این وجود به دلیل تعداد بسیار بالای باکتریهای یک جمعیت، تعداد کمی جهش سودمند ممکن است بهوقوع بپیوندد. اگر این جهشهای تازه مقاومت باکتری را نسبت به آنتیبیوتیک بالا برند، این باکتریها در صورتی که در معرض دوباره آنتیبیوتیک قرار گیرند بخت زنده ماندن بالاتری خواهند داشت. هنگامی که این روند به مدت طولانی رخ دهد و باکتریها بهطور پیاپی در معرض آنتیبیوتیک قرار گیرند جمعیتی از باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک به وجود خواهد آمد. این جمعیت کاملاً با روند فرگشتی خود سازگاری خواهد داشت. باید توجه داشت که روند یاد شده سازگاری باکتریها را در محیط فاقد آنتیبیوتیک بالا نخواهد برد.
استفاده گسترده از آنتیبیوتیکها منجر به افزایش مقاومت دارویی میکروبها نسبت به آنتیبیوتیکها شدهاست. این نمونه مثالی از مسابقه تسلیحاتی فرگشتی است. در این مسابقه باکتری مقاومت خود را نسبت به آنتیبیوتیکها افزایش میدهد و از سوی دیگر دانشمندان علوم پزشکی سعی در یافتن آنتیبیوتیکهای تازهای دارند که قادر به کشتن این میکروبها باشند. وضعیت مشابهی را میتوان در مقاومت ایجاد شده در گیاهان و حشرات نسبت به علفکشها و حشرهکشها دید. نباید فراموش کرد که این مسابقات تسلیحاتی الزاماً به وسیلهٔ انسان القا نمیگردند.
فرگشت از راه انتخاب طبیعی
برای اینکه انتخاب طبیعی بتواند منجر به فرگشت، صفات تازه و گونههای جدید گردد، گوناگونی ژنتیکی قابل توارث که سبب تنوع سازواری افراد میشود ضروری است. گوناگونی ژنتیکی نتیجه جهش، بازترکیبی (شکستن یک اسید نوکلئیک و اتصال دوبارهٔ آن به یک مولکول اسید نوکلئیک دیگر مانند آنچه در تقسیم میوز رخ میدهد) و تغییرات کاریوتیپی (تغییر در تعداد، شکل، اندازه و آرایش داخلی کرومووزمها) است. هر یک از این تغییرات میتواند منجر به یک اثر بسیار پر سود یا بسیار پر ضرر شود ولی بروز یک اثر چشمگیر رخدادی بسیار نادر است. در گذشته غالب تغییرات ایجاد شده در ماده ژنتیکی را خنثی یا نزدیک به خنثی در نظر میگرفتند و علت آن را بروز غالب این تغییرات در قسمت غیر کلیدی دی ان آ (بخش فاقد رمز دی ان آ) که منجر به جانشینی همنام میشود میدانستند. با این حال در پژوهشهای اخیر احتمال اثر مخرب بسیاری از جهشهایی که در بخش غیر کلیدی دی ان آ رخ میدهند پیشنهاد شدهاست. بر اساس تعریف سازواری، افرادی که سازوارترند احتمال تولید مثل بالاتری دارند و در مقابل افراد ناسازوار در معرض مرگ زودرس یا شکست در زاد و ولد قرار دارند. در نتیجه آللهایی که بهطور میانگین سبب سازواری بالاتری میشوند، در نسل بعدی فراوانی بیشتری خواهند داشت. از سوی دیگر آللهایی که باعث کاهش سازواری هستند در نسلهای بعد نادر تر خواهند شد. اگر فشارهای انتخابی تغییر قابل توجهی در طی نسلهای پیاپی نکنند، آللهای مفید به تدریج فراوانتر خواهند شد و سرانجام غالب خواهند گردید. در این شرایط آللهای ناسازوار به تدریج ناپدید خواهند شد. در هر نسل جهشها و بازترکیبیهای خودبهخود که سبب ایجاد طیف تازهای از فنوتیپها خواهند بود، رخ میدهد. این روند سبب فراوان شدن آللهای سودمند در طول نسلهای متمادی خواهد شد. صفات ایجاد شده تغییرناپذیر نخواهند بود. صفاتی که در یک محیط سازوار و سودمند محسوب میشوند ممکن است در اثر تغییر شرایط محیط دیگر چنان سودمند نباشند. در شرایط جدید چنین صفتی دیگر مورد گزینش انتخاب طبیعی نخواهد بود و به تدریج دچار تغییر و زوال خواهد شد یا به صورت نماد وستیجیال یک صفت خود را نشان خواهند داد. در بسیاری از موارد ساختمان وستیجیال عملکرد خود را بهطور بسیار محدود حفظ میکند یا اینکه کارکرد تازهای درطی پدیدهای به نام پیش سازگاری پیدا خواهد کرد (پیش سازگاری پدیدهای است که در آن یک جاندار از ساختمان آناتومیک پیشین که از نیاکانش دریافت کرده به منظوری تازه استفاده میکند. نمونه آن استفاده دایناسورها از پر برای پرواز است که در ابتدا به عنوان عایق حرارتی در آنها ایجاد شده بود. همین حالت را در تغییر شکل غدد عرق به غدد شیری در پستانداران میتوان مشاهده کرد). نمونه مشهور ساختمان وستیجیال وجود چشم در موش کور است که احتمالاً برای درک تغییرات طول روز در طی فصول سال بکار میرود.
بهوجود آمدن گونههای جدید (گونهزایی)
بهوجود آمدن گونههای تازه نیازمند جفتگیری به صورت انتخابی است زیرا این روند باعث کاهش جریان ژن میشود (جریان ژن همان انتقال آللهای ژن از یک جمعیت به جمعیتی دیگراست. به آن مهاجرت ژن نیز میگویند). جفتگیری انتخابی به عنوان مثال، میتواند در اثر تغییر محیط فیزیکی (مثلاً در اثر جدایی فیزیکی یک گروه بهدنبال ایجاد یک سد خارجی) یا در اثر انتخاب جنسی رخ دهد. باگذشت زمان زیر گروههای ایجاد شده ممکن است چنان متفاوت گردند که گونههای تازهای را تشکیل دهند. این تفاوتها میتواند در اثر اختلاف فشارهای انتخابی روی زیرگروههای مختلف، بروز جهشهای جدید در زیر گروهها یا اثر بنیانگذار (کاهش تنوع ژنتیک در اثر ایجاد یک جمعیت جدید از تعداد بسیار اندکی از افراد) به وجود آیند. تغییرات ژنتیک به وجود آمده در زیر گروهها، ناهمگونی بین ماده ژنتیکی دو زیرگروه را افزایش میدهد و به همین دلیل جریان ژن بین گروهها کم میشود. هنگامی که جهشهای شناخته شدهای که نمایشگر خصوصیات هر زیرگروه هستند به حالت تثبیت شدهای برسند، جریان ژن به صورت عملی متوقف خواهد گردید. باید در نظر داشت که حتی تعداد اندکی جهش نیز میتواند به ایجاد گونههای تازه بینجامد و برای چنین تغییری حتی بروز دو جهش نیز میتواند کافی باشد. تصور کنید که یک جهش که اثری مثبت یا خنثی بروی اعضای یک گروه دارد رخ دهد و جهش مثبت یا خنثی دیگری نیز درون اعضای دیگر گروه بوقوع بپیوندد. حال تصور کنید که این جهشها که به خودی خود سودمند یا بیاثرند، در صورت حضور همزمان در یک جاندار مضریا کشنده باشند. این مشکل مانعی برای زاد و ولد بین دو گروه خواهد بود. اگر ژنهای نامبرده در این دو گروه حالت تثبیت شدهای پیدا کنند، دو گروه جمعیتی که از نظر تولید مثلی مجزا هستند تشکیل خواهند گردید. بر پایه تعریف زیست شناختی گونهها، این دو گروه دو گونه مجزا را تشکیل خواهند داد.
پیشرفتهای تاریخی
نظریههای مربوط به دوران پیش از داروین
چندین فیلسوف باستانی اعتقاد داشتهاند که طبیعت، موجودات بسیار متنوعی را به شکلی تصادفی ایجاد میکند و تنها آن موجوداتی که توان زادوولد موفقی داشته باشند توان ادامه بقا خواهند داشت. از نمونههای این فیلسوفان میتوان امپدوکلس و جانشینش لوکرتیوس را نام برد. پس از مدتی ارسطو این نظرات را بهبود بخشید. جاحظ مدتی بعد تنازع برای بقا را توضیح داد. او ذکر کرد که عوامل پیرامونی، محرک ایجاد صفاتی در جانوران میشوند که نگهبان حیات آنهاست. ابوریحان بیرونی به توضیح انتخاب مصنوعی پرداخت و متذکر گردید که طبیعت نیز با روندی مشابه عمل میکند. نصیرالدین طوسی و ابنخلدون نیز نظرات مشابهی داشتهاند. این نظرات قدیمی در قرن هجدهم توسط پییر لوییز موپرتویس و سپس افرادی دیگر از جمله اراسموس داروین (پدربزرگ چارلز داروین) دوباره مورد توجه قرار گرفتند.
سنتز مدرن فرگشتی
انتخاب طبیعی وابستگی شدیدی به مفهوم توارث دارد و این در حالی است که انتخاب طبیعی برای نخستین بار، مدتها پیش از درک مبانی اولیه ژنتیک مطرح گردید. گرچه راهب اتریشی گریگور مندل، که او را پدر ژنتیک مدرن میدانند هم عصر داروین بود، کارهایش همچنان تا آغاز قرن بیستم ناشناخته باقی ماندند. انتخاب طبیعی تنها پس از تلفیق نظریه فرگشت داروین و درک پیچیده آماری قوانین وراثت مندل، از سوی اکثر دانشمندان مورد قبول قرار گرفت. کارهای رانلد فیشر (وی زبان ریاضی مورد نیاز برای فرضیه ژنتیکی انتخاب طبیعی را تکمیل کرد) جیبیاس هالدین (وی مفهوم «هزینه» را در انتخاب طبیعی بکار برد و توضیح داد) سؤال رایت (وی در زمینه روشن ساختن مفهوم انتخاب و انطباق فعالیت داشت) تیودوسیوس دابزانسکی (وی جهش را به عنوان ایجادکننده تنوع ژنتیکی، عامل ایجادکننده ماده خام مورد نیاز برای انتخاب طبیعی معرفی کرد) ویلیام دانلد همیلتون (وی مفهوم انتخاب قومی را توضیح داد) ارنست میر (وی نقش مهم جدایی تولید مثلی را در تولید گونههای جدید مطرح کرد) و بسیاری از دانشمندان دیگر، باعث به وجود آمدن سنتز مدرن فرگشتی گردید. این سنتزتا به امروز به نقش کلیدی انتخاب طبیعی در نظریه فرگشت تأکید میکند.
توجیه ژنتیکی فرگشت
امروزه با پیشرفت علم ژنتیک و بیوتکنولوژی، قابلیت مقایسه بین DNA افراد و جانداران از طریق نشانگرهای مولکولی فراهم گشتهاست. از این قابلیت برای شناسایی قرابت موجودات با یکدیگر همچنین در جرمشناسی و تشخیص والد و فرزند در مسائل قضایی و حقوقی استفاده میشود؛ تست DNA نشان دادهاست که تفاوت بین DNA انسان و شامپانزه در حدود یک درصد است و این خود مهر تأییدی بر فرگشت (تکامل) میباشد.
سازوکار (مکانیسم)
تنوع ارثی، تولید مثل متمایز
احتمال رخداد تنوع طبیعی در بین افراد هر جمعیت وجود دارد. برخی از اختلافات ممکن است شانس فرد را برای زنده ماندن و تولید مثل بهبود ببخشد به طوری که میزان باروری در طول عمر افزایش یابد، به این معنی که صاحب فرزندان بیشتری میشود.
سازواری یا توانایی زیستی
مفهوم سازواری یا توانایی زیستی برای انتخاب طبیعی اساسی است. بهطور کلی، افرادی که «سازگارتر» هستند، از پتانسیل بهتری برای بقا برخوردار هستند، همانطور که در عبارت مشهور «بقای اصلح» وجود دارد، اما معنای دقیق این اصطلاح بسیار ظریف تر است. نظریه فرگشتی مدرن، سازواری یا توانایی زیستی را با توجه مدتی که جاندار زندگی میکند نه، بلکه با توجه به میزان موفقیتش در تولید مثل توضیح میدهد.
رقابت
در زیستشناسی، رقابت همکنش بین جاندارانیی هستند که در تطابق یکی بهخاطر وجود دیگری کاهش مییابد. دلیل این امر میتواند این باشد که هر دو محدود به یک منبع مانند غذا، آب، زیستگاه هستند.
طبقهبندی
انتخاب طبیعی میتواند بر روی هر یک از ویژگیهای ارثی فنوتیپی عمل کند، و فشار انتخابی میتواند توسط هر جنبه ای از محیط، از جمله انتخاب جنسی و رقابت با اعضای یک یا سایر گونهها ایجاد شود. با این حال، این به این معنا نیست که انتخاب طبیعی همیشه جهت دار است و منجر به فرگشت تطبیقی میشود. انتخاب طبیعی معمولاً با از بین بردن نا سازگارترها با وضعیت موجود شرایط را حفظ میکند.
با تأثیر گذاری روی خصوصیت
انتخاب طبیعی تأثیرات مختلفی روی خصوصیات دارد. انتخاب ثباتی در راستای ثابت نگه داشتن حالت مطلوب عمل میکند و در سادهترین حالت تمامی انحرافات از حالت مطلوب انتخاب نامطلوب محسوب میشوند.
با تأثیر گذاری روی تنوع ژنتیکی
از طرفی، انتخاب با توجه به تأثیر آن بر تنوع ژنتیکی قابل تقسیم است. تصفیه یا انتخاب منفی برای از بین بردن تغییرات ژنتیکی از جمعیت عمل میکند (و با جهش دوباره که تغییرات جدید را معرفی میکند، مخالف است).
توسط مرحله چرخه زندگی
گزینه دیگر برای طبقهبندی انتخاب، این است که در چه مرحله ای از چرخه زندگی رخ میدهد. برخی از زیست شناسان تنها دو نمونه را شناسایی کردهاند که یکی از آنها انتخاب با توجه به زیست پذیری (بقا) میباشد. این انتخاب به این معنی است که احتمال بقای یک جاندار با توجه به زیست پذیری، باروری (میزان عمر و تولید مثل) آن افزایش یابد که در جهت افزایش تولید مثل و بقا عمل میکند.
توسط واحد انتخاب
انتخاب همچنین میتواند توسط میزان یا واحد انتخاب طبقهبندی شود. انتخاب فردی روی تک فرد عمل کرده و تطابقات در راستای نفع فرد میباشد و این نتیجه از طریق انتخاب تک نفره قابل دستیابی میباشد.
توسط منبعی که بر سر آن رقابت وجود دارد
در آخر، انتخاب میتواند توسط منبعی باشد که برای بهدست آوردن آن رقابت وجود داشته باشد. انتخاب جنسی در نتیجه رقابت در پیدا کردن جفت صورت میگیرد. انتخاب جنسی غالباً توسط انتخاب باروری و گاهی با انتخاب زیست پذیری صورت میگیرد. انتخاب بر اساس اکولوژی نیز نمونهای از انتخابی طبیعی است که معنی متفاوتی با انتخاب جنسی دارد. مانند انتخاب قبیله، رقابت و کودککشی.
معادل برخی نامها و واژهها
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Natural selection». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۸.
Wikipedia contributors, "Sexual dimorphism," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Sexual_dimorphism&oldid=347263643 (accessed March 6, 2010)
.Wikipedia contributors, "Infanticide (zoology)," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Infanticide_(zoology)&oldid=320366362 (accessed March 6, 2010)
.Wikipedia contributors, "Kin selection," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Kin_selection&oldid=346676628 (accessed March 6, 2010).
Wikipedia contributors, "Noncoding DNA," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Noncoding_DNA&oldid=333269596 (accessed March 10, 2010)
.Wikipedia contributors, "Synonymous substitution," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Synonymous_substitution&oldid=346434591 (accessed March 10, 2010)
Wikipedia contributors, "Preadaptation," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Preadaptation&oldid=329163765 (accessed March 10, 2010
Wikipedia contributors, "Gene flow," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Gene_flow&oldid=349060021 (accessed March 11, 2010
موضوعات فرگشت ملکولی
| |
---|---|
انتخاب طبیعی | |
مدلها | |
فرآیندهای مولکولی |
الگوها | ||
---|---|---|
دلایل | ||
انسانها | ||
جستارهای وابسته |
فرگشت | ||
---|---|---|
ژنتیک جمعیت | ||
تکوین | ||
آرایه | ||
عضو | ||
فرایند | ||
تمپوها و مدها | ||
گونهزایی | ||
تاریخچه اندیشه فرگشتی | ||
فلسفه | ||
جستارهای وابسته | ||